بینه و یه راز رو به مارک میگه که باعث میشه مافیا و اف بی آی به دنبالش باشن و .............
ادامه مطلب ...
خلاصه کتاب:
با حمله مأموران حکومتی به صومعه چهار راهبه برای نجات جانشان از صومعه فرار میکنند. لوسیا از خانوادهای قاچاقچی، ترزا زنی بسیار زشت که مانند شبهزدگان سردرگم شده است، گراسیا بسیار زیبا حدودآ سی ساله و مگان یتیمی که به صومعه پناه برده است. آنها با یاغیان حکومتی به سرکردگی جیمی میرو همراه میشوند تا به صومعهای در منداویا برسند. هر چهار زن که سرگذشت عجیبی داشتهاند، در این سفر درسهای زیادی میآموزند و حقیقت را درباره خودمی یابند. داستانی جالب پر از حادثه، عشق و دسیسه.جلد اول از مجموعه تالار وحشت
"در دست خود کلیدی داری که در را به روی دنیای وحشت و هراس میگشاید. از دنیای امن و راحتی که با آن آشنا هستی یک قدم به عقب بردار. در را به روی وحشت باز کن. همیشه جا برای یک نفر دیگر در تالار وحشت ... وجود دارد.
برگرفته از کتاب ساعت وحشت
خلاصه کتاب:
پسری
به نام دالی در شب هالووین میخواهد لوزه هایش را عمل کند. او از این موضوع
میترسد اما چاره ای ندارد. سپس پرستاران او را به اتاق اش هدایت میکنند.
او در آن جا هم اتاقی اش مارتین چارلز پسری کوتاه قد با موهایی قهوه ای را
میبیند. اسمش را از تابلوی بالای سرش خواند. پسر جیغ میزد و فریاد میکشید
من مارتین نیستم! من مارتین نیستم! پرستاران سعی داشتند آمپولی به او بزنند
اما او خودداری میکرد. پرستار به دالی گفت که قرار است پای مارتین را قطع
کنند، به همین دلیل او وانمود میکند که مارتین نیست! و سپس پرستاران از
اتاق خارج شدند و مارتین را با دالی تنها گذاشتند...
خلاصهی داستان:
ماجرا
از جایی شروع میشود که مردمانی به نام «آواتار» که به واسطهی بلورهای
انرژی خود فناناپذیرند، با خرابهای از تمدنی روبرو هستند که خود بنا
نهادهاند. تمدنی که زمانی برای مردمان خط، آیین نوشتن، کشاورزی و بسیاری
دیگر را به ارمغان آورد اما در عین حال بر پایهی برتری نژادی و نژادپرستی
استوار بود. آنها سالیان سال بر مردمی که از نژاد خودشان نبودند حکم
راندند، کشور گشایی کردند و هم و غمی نداشتند زیرا اتکاشان بر بلورهایی بود
که به واسطهی هرم انرژی از نور خورشید تغذیه میکرد. این بلورها
فناناپذیری، سلامت و تندرستی جاودان و جوانی ظاهری همیشگی را به آنها
هدیه میکرد. اما چرخهی روزگار طوری رقم میخورد که پایهی قدرت این تمدن
–بلورها- را از منبع انرژی خود قطع میکند. سیلی میآید و پس از آن یخبندان
میشود. شهر پاراپولیس –پایتخت آواتارها- به همراه هرم انرژی در زیر تلی
از برف و یخ مدفون میشود. یکی از آواتارها مدتی قبل از این اتفاق، وقوع
سیل را پیشبینی میکند و به همین واسطه تعداد ۳۰۰ نفر از آواتارها جان
سالم به در میبرند و به ناحیهای دیگر نقل مکان میکنند. حالا آواتارها
مجبورند برای هر بار شارژ مجدد بلورهایشان سفر سخت و دشواری را پشت سر
بگذارند. اما با این حال همچنان برتری خود را بر نژاد غیر آواتار –که
واگار نام دارند- حفظ کرده و مثل سابق آنها را موجوداتی برده و بیارزش
میپندارند که تنها وظیفهی خدمتگزاری آواتارها بر دوششان است.
«ارین رایت و دوست صمیمی اش، مارتی ، عاشق فیلم های ترسناک هستند. به خصوص مجموعه ی فیلم های "وحشت در خیابان شوک" همه جور موجود ترسناک در خیابان شوک زندگی می کنند. اما هنگامی که ارین و مارتی، پارک بازی استودیوی جدید وحشت را دیدند، ترس را در زندگی شان درک کردند. در ابتدا قطار وحشت از درون غاری پر از موجودات وهم انگیز عبور کرد. سپس توسط گروهی از ملخ های غول پیکر مورد حمله قرار گرفتند! زندگی واقعی خیلی ترسناک تر از فیلم های وحشتناک است. اما خیابان شوک که واقعی نبود؛ بود؟»
دروغگو دروغگو جلد چهارم از مجموعه تالار وحشت
آن پسر بلند قد و خوش تیپی که با اعتماد به نفس قدم به مهمانی می گذارد ، راس آرتور است . این یک مهمانی سورپریز نیست ولی راس باید انتظار وحشتی نفس گیر را داشته باشد ...
ادامه مطلب ...
تامی در راهرو کلاس هایس پیچ در پیچ درسه جدیدش گم می شود، او صدای بچه هایی را می شنود که فریاد می زنند و کمک می خواهند. صداهایی که از پشت دیوار کلاس می آید...
ادامه مطلب ...مترسک نیمه شب راه می افتد
نوشته آر . ال . استاین
جلد دهم از مجموعه ترس و ارز
خلاصه : مزرعه پدر بزرگ و مادر بزرگ جودی هیجان انگیز ترین جای دنیا نیست، با این حال جودی خیلی دوست دارد تابستان را آنجا بگذراند؛ آخر، قصه های ترسناک پدر بزرگ و پنکیک های شکلاتی مادر بزرگ بی نظیر است .
اما امسال تابستان، مزرعه واقعا عوض شده است. محصول ذرت کم شده،مادر بزرگ و پدر بزرگ خسته و بی حوصله اند .
جلد 24 از مجموعه دایره وحشت(ترس و لرز)
" او از سایه ی خودش هم می ترسد."
این چیزی است که همه دربارهی کوپر هولمز می گویند. اما هنگامی که خانواده کوپر به خانهی جدیدی در اعماق جنگل نقل مکان می کنند، اتفاقات واقعا ترسناکی میافتد.
ادامه مطلب ...