آیا جرات دارید، با مکانی پر از ارواح، مومیاییها، خون آشامها، و دیگر مخلوقات ترسناک روبرو شوید؟ شاید پس از یک بار ملاقات با آنها دیگر هرگز برنگردید.
ادامه مطلب ...
نویسنده : آر. ال . استاین
مترجم : غلامحسین اعرابی
لوک به شانس اعتقاد زیادی دارد اما در اولین روز سال هفتم در مدرسه ی جدید ، کمد شماره ی سیزده به او می رسد . دوست لوک ، هنا ، پشت سر هم شانس می آورد . راز خوش شانسی هنا چیست ؟!!
ادامه مطلب ...نویسنده : آر . ال . استاین
جاش و آماندا فکر می کنند خانه ی جدیدشان غیرعادی ، مرموز ، ترسناک و احتمالا جن زده است .
شهر «دارک فالز » هم جای عجیب و غریبی است ؛ اما والدینشان حرف های آنها را باور نمی کنند و می گویند:«عادت می کنید ! بروید بیرون ودوستان تازه ای پیدا کنید .»
بچه ها همین کار را می کنند ، ولی این دوستان جدید هم مرموز و چندش آورند ؛ چون می خواهند دوستی شان ابدی باشد.
جلد اول از مجموعه تالار وحشت
"در دست خود کلیدی داری که در را به روی دنیای وحشت و هراس میگشاید. از دنیای امن و راحتی که با آن آشنا هستی یک قدم به عقب بردار. در را به روی وحشت باز کن. همیشه جا برای یک نفر دیگر در تالار وحشت ... وجود دارد.
برگرفته از کتاب ساعت وحشت
خلاصه کتاب:
پسری
به نام دالی در شب هالووین میخواهد لوزه هایش را عمل کند. او از این موضوع
میترسد اما چاره ای ندارد. سپس پرستاران او را به اتاق اش هدایت میکنند.
او در آن جا هم اتاقی اش مارتین چارلز پسری کوتاه قد با موهایی قهوه ای را
میبیند. اسمش را از تابلوی بالای سرش خواند. پسر جیغ میزد و فریاد میکشید
من مارتین نیستم! من مارتین نیستم! پرستاران سعی داشتند آمپولی به او بزنند
اما او خودداری میکرد. پرستار به دالی گفت که قرار است پای مارتین را قطع
کنند، به همین دلیل او وانمود میکند که مارتین نیست! و سپس پرستاران از
اتاق خارج شدند و مارتین را با دالی تنها گذاشتند...