نویسنده: آر ال استاین
سامانتا معروف به سم عصبانی و ناراحت بود و دلش نمیخواست به خانه برود. به همین دلیل با دوچرخهاش، در زیر باران، به قصد رفتن به مدیسون خلاف جهت خانهاش رکاب زد و به جنگل جفرز رسید. او در آن جنگل به زنی عجیب برخورد که خود را کلاریسا معرفی کرد و مقابل لطفی که سام در حق او کرد، پیشنهاد داد که سام سه آرزو بکند تا او آرزویش را برآورده کند. اما سام در گفتن آرزوهایش دقت نکرد و درگیر ماجراهای ترسناکی شد.
ادامه مطلب ...
نویسنده: آر ال استاین
«کورتنی» فردی از خود راضی است و خود را شجاعترین فرد میداند. او از هیچچیز نمیترسد و با کارهایی که انجام میدهد سعی دارد «ادی» و دوستانش را ترسو جلوه دهد. ادی که از این رفتار کورتنی ناراحت است، تصمیم میگیرد یک بار برای همیشه کورتنی را بترساند. او نقشه میکشد که کورتنی را به مرداب گلآلود بکشاند، جایی که شایعه بود هیولاهایی ترسناک در این مرداب وجود دارند. اما با ورود به مرداب گلآلود آنها با واقعی بودن هیولاها روبهرو میشوند و درگیر ماجراهای ترسناک میشوند. «نمیتوانی من را بترسانی» شماره 15 از سلسله کتابهای سایه وحشت و داستانهای وحشتآفرین آمریکایی قرن 20 م. است."
ادامه مطلب ...