نویسنده: آر ال استاین
گرتن و برادر ناتنیاش، کلارک، از اقامت در خانهی پدربزرگ و مادربزرگشان متنفرند. پدربزرگ ادی عملا ناشنواست و مادربزرگرز نیز تنها به پختوپز علاقهمند است. افزون بر این، آنها در وسط یک باتلاق تاریک و گلی زندگی میکنند. موضوع واقعا عجیبی که دربارهی خانهی پدربزرگ و مادربزرگ وجود دارد این است که از اتاقی در طبقهی بالای خانهی آنها، اتاقی که همیشه قفل است، همواره صداهای ترسناکی به گوش میرسد. بچهها سرانجام به این فکر میافتند که در اطراف خانه، هیولای باتلاق را کشف کنند.
ادامه مطلب ...