این فن از نظر داستانی با بقیه فن ها متفاوته چون در این داستان هری دیگه نقش اول نیست .
در این فن ما شاهد یک نقش جدید هستیم، جانی بلید؛ یک شوالیه و شاهزاده خون آشام و نوه پادشاه خون آشام ها .
جانی بلید از ابتدای داستان وارد جریان حوادث میشه در ابتدا به عنوان محافظی برای هری و بعد به عنوان شاگرد جدید مدرسه جادوگری هاگوارتز .
خاندان بلید هم دشمنی دارن که این دشمن به نوبه خودش هم پیمان ولدمورت هست و همین مسئله باعث اتحاد جادوگرها و خون آشامها برای نابودی هر دو دشمن مشترک شده.
در این داستان به شکل کاملا مشخص قدرت جانی بیشتره و از توانایی های خون آشامی در کنار قدرت جادویی بهره میره پس هری هم که نقش دوم و در عین حال یکی از شخصیتهای محوری داستان هست باید قدرتمند تر بشه .
بر همین اساس روندی در داستان پیش بینی شده شامل افزایش قدرت هری پاتر و رفتن هری به دنیای اجنه و شرکت در مسابقه خاصی که در این دنیا برگزار میشه.
این فن یکی از زیباترین فنهای فارسی هست هر چند فصل پایانی و نحوه پایان داستان ضعیف هستش .
در این فن علاوه بر دنیای هری پاتری و شخصیتهای اصلی این داستان شاهد استفاده از اساطیر و الهه های مختلف در داستان هستیم که رنگ و بوی متفاوتی به داستان داده .
توی داستان شما شاهد خدایان اسطوره ای و نوع متفاوتی از فن هستید .
داستانی زیبا که تنها نقص به نظر من نوع پایانه.
ادامه مطلب ...فیلیپ پولمن، نویسنده و مقاله نویس ادبی انگلیسی است که شاهکار او، " نیروی اهریمنی اش "دست کم به ۱۸ زبان ترجمه شده است.
پولمن در سال ۱۹۴۶ در نورویچ انگلستان زاده شد. او بیشتر دوران کودکی خود را در دریا گذراند. پدرش ازافسران نیروی هوایی سلطنتی انگلستان بود و به دلیل شغل پدرش تحصیلات ابتدایی خود را درنقاط گوناگون دنیا گذراند. پولمن در ۷ سالگی پدر خود را در یک سانحه ی هوایی از دست داد. درونمایه ی مرگ و غیبت پدر در داستان هایش، بازتاب تجربه ی این دوران است.
پولمن دانش آموخته ی دانشگاه آکسفورد در رشته ی انگلیسی است و تحصیلات تکمیلی خود را در رشته ی آموزش و پرورش گذرانده است. او در ۲۵ سالگی کارش را با آموزگاری آغاز کرد. پس ازآموزگاری در مدرسه های گوناگون، واحد زبان انگلیسی کالج وست مینستر آکسفورد پولمن را برای تدریس ادبیات بزرگسالان و کودکان به همکاری فرا خواند. او در دوران آموزگاری نمایشنامه هایی برای کودکان نوشت که بعد ها در نوشتن رمان هایش از آنها الهام گرفت.
ادامه مطلب ...در داستان جذاب بابا لنگ دراز اثر جاودان جین وبستر، قهرمان داستان کودکی باهوش ، مهربان و دوست داشتنی به نام جودی ابوت است که به کمک فرد خیری که از او فقط سایه ای با پاهای دراز در ذهن دارد از نوانخانه پر درد و غم رها می شود و حتی به دانشکده راه می یابد.او در دانشکده دوستان خوبی مثل سالی و جولیا پیدا میکند و در آخر به هویت بابای محبوبش-بابا لنگ دراز- پی می برد… جین وبستر ”بابا لنگدراز“ را در سال ۱۹۱۲ نوشت، داستانی که هم به مرز پرفروشترین کتابها رسید و هم براساس آن فیلمی ساخته شد که این فیلم مورد استقبال بسیار قرار گرفت. چند سال پیش نیز یک شرکت ساخت کارتون، کارتون بابا لنگدراز را ساخت که در اکثر کشورهای دنیا پخش شد و کودکان و نوجوانان با شور فراوان به تماشای این کارتون جذاب مینشستند.
بینه و یه راز رو به مارک میگه که باعث میشه مافیا و اف بی آی به دنبالش باشن و .............
ادامه مطلب ...
خلاصه کتاب:
با حمله مأموران حکومتی به صومعه چهار راهبه برای نجات جانشان از صومعه فرار میکنند. لوسیا از خانوادهای قاچاقچی، ترزا زنی بسیار زشت که مانند شبهزدگان سردرگم شده است، گراسیا بسیار زیبا حدودآ سی ساله و مگان یتیمی که به صومعه پناه برده است. آنها با یاغیان حکومتی به سرکردگی جیمی میرو همراه میشوند تا به صومعهای در منداویا برسند. هر چهار زن که سرگذشت عجیبی داشتهاند، در این سفر درسهای زیادی میآموزند و حقیقت را درباره خودمی یابند. داستانی جالب پر از حادثه، عشق و دسیسه.سیدنی شلدون (به انگلیسی: Sidney Sheldon فوریه ۱۹۱۷ - ۳۰ ژانویه ۲۰۰۷) رماننویس معروف آمریکایی بود. شلدون پیش از رویآوردن به رماننویسی، فیلمنامهها و نمایشنامههایی نوشت که او را برنده جایزههایی همچون اسکار بهترین فیلمنامهنویسی و جایزه نمایشنامهنویسی تونی کردند. او در رماننویسی بسیار موفق بود و در مدتی کوتاه تبدیل به یکی از پرفروش ترین و معروف ترین نویسندگان داستانهای مردمپسند جهان شد.
او افزون بر انتشار بیش از ۳۰ فیلمنامه، ۲۵۰ فیلمنامه تلویزیونی، ۱۰ نمایشنامه و ۱۸ رمان نوشت.آثار شلدون در بیشتر کشورهای دنیا منتشر شده و عنوان نویسندهای را که رمانهایش بیشترین ترجمه جهانی را داشته، بهدست آورد. ناشر آثارش، برآورد کردهاست که تا زمان مرگ شلدون ۲۷۵ میلیون نسخه از کتابهای او در بازار کتاب دنیا مورد خرید و فروش قرار گرفتهاست.با سلام خدمت دوستانی که به این وبلاگ سر میزنن
خوب دیدم بهتر تغییر جدیدو خبر بدم به دوستان که مطلع باشن
تا حالا لینک دانلود کتابها به صورتی بود که باید بعد از زدن دانلود در صفحه جدیدی که باز میشد 10 ثانیه صبر کنید و سپس رد تبلیغ بزنین تا لینک دانلود در اختیارتون قرار بگیره
اما از اونجایی که دیدم این روش برای خودم هم کسالت بار و مسخرس از حالا لینک دانلودها به صورت مستقیم در اختیارتون قرار میگیره
امیدوارم این تغییر جدید باعث رضایت بازدیدکنندگان بشه و آمار نظرات و درخواستها و باز دیدکنندگان هم بالاتر بره
موفق و پیروز باشید
شاهزاده
برگرفته از کتاب ساعت وحشت
خلاصه کتاب:
پسری
به نام دالی در شب هالووین میخواهد لوزه هایش را عمل کند. او از این موضوع
میترسد اما چاره ای ندارد. سپس پرستاران او را به اتاق اش هدایت میکنند.
او در آن جا هم اتاقی اش مارتین چارلز پسری کوتاه قد با موهایی قهوه ای را
میبیند. اسمش را از تابلوی بالای سرش خواند. پسر جیغ میزد و فریاد میکشید
من مارتین نیستم! من مارتین نیستم! پرستاران سعی داشتند آمپولی به او بزنند
اما او خودداری میکرد. پرستار به دالی گفت که قرار است پای مارتین را قطع
کنند، به همین دلیل او وانمود میکند که مارتین نیست! و سپس پرستاران از
اتاق خارج شدند و مارتین را با دالی تنها گذاشتند...
خلاصهی داستان:
ماجرا
از جایی شروع میشود که مردمانی به نام «آواتار» که به واسطهی بلورهای
انرژی خود فناناپذیرند، با خرابهای از تمدنی روبرو هستند که خود بنا
نهادهاند. تمدنی که زمانی برای مردمان خط، آیین نوشتن، کشاورزی و بسیاری
دیگر را به ارمغان آورد اما در عین حال بر پایهی برتری نژادی و نژادپرستی
استوار بود. آنها سالیان سال بر مردمی که از نژاد خودشان نبودند حکم
راندند، کشور گشایی کردند و هم و غمی نداشتند زیرا اتکاشان بر بلورهایی بود
که به واسطهی هرم انرژی از نور خورشید تغذیه میکرد. این بلورها
فناناپذیری، سلامت و تندرستی جاودان و جوانی ظاهری همیشگی را به آنها
هدیه میکرد. اما چرخهی روزگار طوری رقم میخورد که پایهی قدرت این تمدن
–بلورها- را از منبع انرژی خود قطع میکند. سیلی میآید و پس از آن یخبندان
میشود. شهر پاراپولیس –پایتخت آواتارها- به همراه هرم انرژی در زیر تلی
از برف و یخ مدفون میشود. یکی از آواتارها مدتی قبل از این اتفاق، وقوع
سیل را پیشبینی میکند و به همین واسطه تعداد ۳۰۰ نفر از آواتارها جان
سالم به در میبرند و به ناحیهای دیگر نقل مکان میکنند. حالا آواتارها
مجبورند برای هر بار شارژ مجدد بلورهایشان سفر سخت و دشواری را پشت سر
بگذارند. اما با این حال همچنان برتری خود را بر نژاد غیر آواتار –که
واگار نام دارند- حفظ کرده و مثل سابق آنها را موجوداتی برده و بیارزش
میپندارند که تنها وظیفهی خدمتگزاری آواتارها بر دوششان است.