نویسنده: آنتونی هوروویتس
کتاب حاضر را که برای گروه سنی نوجوان به نگارش در آمده است میتوان جزو داستانهای وحشتآفرین دستهبندی کرد. کتاب بهشت جهنمی است با الهام از وقایع روزانه، به مخاطب گوشزد میکند که در دنیای امن و قابل پیشبینی، وقوع اتفاقات هولناک غیرممکن و دور از انتظار نیست.
نویسنده: آنتونی هوروویتس
لیندا جیمز این جوری مرد.
او قدم زنان از هایدپارک در وسط لندن می گذرد که متوجه می شود وضع هوا خراب شده است. آسمان به رنگ زشتی است. سیاهی شی نیست، بلکه ارغوانی مرتعش سنگینی است که از نزدیک شدن توفان خبر می دهد. ابرها آشفته و متلاطم هستند، و لحظاتی بعد، نور درخشانی همچون چنگال صاعقه در تمام طول رود تایمز برق می زند. می گویند هنگام توفان دو کار نباید انجام داد؛ اول اینکه تلفن نکنی؛ دوم اینکه زیر درخت پناه نگیری.....
نویسنده: آنتونی هوروویتس
گری ولیسن پانزدهساله، و تنها فرزند مادرش بود. پدر او فوت کرده بود و مادر، از لندن به روستای پیهال نزد مادربزرگ آمده بود. گری که خود قلدرمآب و فردی خشن بود، برای یافتن کلبه مادربزرگ به راه افتاد؛ اما بر اثر حوادثی تمام لباسهای او پاره و کثیف شد. او چندروزی در راه بود تا این که به نزدیکی مزرعه مادربزرگ رسید و چون مترسکی، بیرمق به نردهای برای استراحت تکیه داد. مادر و مادربزرگ قبلا گم شدن او را به پلیس اطلاع داده بودند و پلیس اسم او را جزء اسامی گمشدگان اعلام کرده بود، او به مزرعه رسیده بود و از دور شاهد گریه مادر و مادربزرگش، و دور شدن پلیس از آنجا بود. در کتاب حاضر داستان دیگری با عنوان دوربین قاتل به نگارش درآمده است.
نویسنده: آنتونی هوروویتس
من می خواهم به شما بگویم این چطور اتفاق افتاد.
اما آسان نیست. حالا از همه ی اینها مدتها می گذرد و حتی با آنکه اغلب درباره اش فکر می کنم، هنوز چیزهایی وجود دارند که نمی فهمم. شاید هرگز نفهمم. چرا اصلا توی ماشین رفتم؟ آنچه درباره اش حرف می زنم یکی از آن اتاقکهای عکس فوری است. روی سکوی شماره یک ایستگاه یورک بود چهار عکس با 2/05 پوند. اگر بخواهید بروید و آنرا ببینید احتمالا باید هنوز آنجا باشد. من هرگز به آن جا بر نگشتم بنابراین نمی توانم مطمئن باشم....
نویسنده: آنتونی هوروویتس
چرا باید پدرم توقف میکرد؟
من به او گفتم این کار را نکند. می دانستم فکر خوبی نیست. البته او به من گوش نداد. پدر و مادرها هرگز این کار را نمی کنند. اما اگر به مسیرش ادامه داده بود این اتفاق هرگز روی نمی داد.
آن روز بیرون رفته بودیم، فقط خودمان سه نفر و چه روز عالی و واقعا شادی بود. تولد پانزده سالگی من، و آنها مرا به ساوتوولد برده بودند.
نویسنده: آنتونی هوروویتس
من هرگز مادرم را نشناختم
او یک سال بعد از تولد من در یک تصادف اتومبیل مرد و من کاملا تنها، با پدرم بزرگ شدم. خواهر و برادری نداشتم. فقط ما دو نفر بودیم و در خانه ای در باث که پایین ساوت وست است، در آون، زندگی می کردیم. پدرم استاد تاریخ دانشگاه بریستول بود و تا ده سال پرستادها یا خانه دارهایی با ما زندگی می کردند، که مراقب من بودند. اما وقتی سیزده ساله شدم و مدرسه ی محلی می رفتم، متوجه شدیم ما واقعا دیگر به هیچ کس نیاز نداریم، بنابراین فقط خودمان دو نفر ماندیم و خوشحال بودیم.
جام نحس درواقع ادامهٔ داستان گروشام گرینج است که به سال ۲۰۰۳ برای مشخصشدن ارتباط آن با گروشام گرینج، به «بازگشت به گروشام گرینج» تغییر نام یافت.
گفته شده که احتمالاً خانم رولینگ (نویسنده هری پاتر) از این کتاب الهام گرفتهاست و البته نامی از آنتونی هوروویتس ذکر نکردهاست و آقای هوروویتس فقط در وب گاه رسمی اش به این موضوع اشاره کوچکی کردهاست.
گروشام گرینچ عنوان کتابی از آنتونی هوروویتس نویسنده ی انگلیسیه که از دو جلد گروشام گرینچ و گروشام گرینچ و جام نحص تشکیل شده. عده ی زیادی مجموعه ی هری پاتر رو الهام گرفته از این کتاب میدونند.شما هم اگه این کتابو مطالعه کنید خواهید دید بسیاری از شخصیتهای داخل این کتاب شباهتهای زیادی با شخصیتهای هری پاتر دارن .! حتی بسیاری از حوادث و مکانها شمارو به یاد سری کتاب هری پاتر می ندازه .
ادامه مطلب ...گروشام گرینچ عنوان کتابی از آنتونی هوروویتس نویسنده ی انگلیسیه که از دو جلد گروشام گرینچ و گروشام گرینچ و جام نحس تشکیل شده. عده ی زیادی مجموعه ی هری پاتر رو الهام گرفته از این کتاب میدونند.شما هم اگه این کتابو مطالعه کنید خواهید دید بسیاری از شخصیتهای داخل این کتاب شباهتهای زیادی با شخصیتهای هری پاتر دارن .! حتی بسیاری از حوادث و مکانها شمارو به یاد سری کتاب هری پاتر می ندازه .
دیوید پسر نوجوونیه که وضعیتش توی مدرسه اصلا خوب نیست و مدیران دائم ازش گله میکنن. روزی نامه ای برای والدین دیوید از طرف معاون مدرسه ای میاد که کسی تا حالا چیزی ازش نشنیده و شرایطی که در نامه شرح داده شده کاملا باب میل پدر و مادر دیویده و حرف دلشون رو میزنه. از این رو بلافاصله پسرشون رو به این مدرسه روانه میکنن، به مدرسه ی گروشام گرینچ توی یکی از جزایر انگلستان؛ پس از ورود به مدرسه دیوید و دو همراهش که دانش آموزان جدید مدرسه هستن هر روز متوجه چیزهای عجیب و غریب میشن و مرتب سعی میکنن که از مدرسه فرار کنن. تا اینکه میفهمن این یه مدرسه ی معمولی نیست و عواملش خون آشام و گرگینه و جادوگر و شبح هستند...
جلد نهم الکس رایدر: بازگشت عقرب
در جلد نهم مجموعه که «بازگشت عقرب» نام دارد، الکس میخواهد به زندگی عادی خود ادامه دهد اما پیش از آن باید یکی از خطرناکترین ماموریتهایش را به پایان برساند. یعنی مبارزه با گروهی که کار آنها قاچاق عتیقه و آثار باستانی ارزشمند است.
آلکس رایدر جاسوس نوجوان و همیشه ناراضی است که در این مجموعه به ماجراهای او پرداخته میشود. آلکس پس از مرگ عمویش به شکلی عجیب تغییر میکند و تبدیل به یک جاسوس میشود. او باید ماموریتهایی را که سرویس جاسوسی ام آی ۶ از او میخواهد انجام دهد. در طی کتابهای این مجموعه او نشیب و فرازهای متعددی را پشت سر میگذارد و به نقطهای میرسد که میخواهد به زندگی پیشین خود بازگردد و از جاسوس بودن خسته میشود اما آیا میتواند به زندگی پیشین خود بازگردد؟ این سوالی است که آخرین کتاب این مجموعه به آن پاسخ داده میشود.
نویسنده: آنتونی هوروویتس
این بار توطئه و نقشهای حساب شده برای ایجاد فاجعهای روبهرو هستیم که در آخر میلیونها دلار پول را به جیب موسسههای امدادرسانی قلابی سرازیر میکند. الکس نقشهی آدمهای بد را کشف میکند که باعث خشکسالی و قحطی در آفریقاست. او حتی توانست آنان را رسوا کرده و هویت واقعیشان را آشکار کند گرچه در طی ماموریت تقریبا تا دهان تمساحهای گرسنه هم میرود... آنتونی هوروویتس نویسنده مطرح ژانر پلیسی، وحشت و خیالپردازی و برنده جوایز معتبر ادبی تز جمله ردهاوس و همپشایر است.