کتابخانه ای برای همه
کتابخانه فانتزی
کتابخانه ای برای همه
کتابخانه فانتزیفیانور ( فن فیکشن )
فن فیکشن فیانور ( ناقص )
نویسنده: ناشناس
این فن فیکشنو احتمالا بیشتر افراد اصلا نمیشناسن خودم هم تا الان وقت نکردم بخونم . این داستان مال سایت دوران جادوگری بود که یک یادگار از سالها پیشه . مدتهاست داستانی نذاشتم و امروز قصد داشتم حتما حداقل یک فن قرار بدم . متاسفانه برای مشکل آپلود سنتر امن به مشکل خوردم و هر آپلود سنتر جدیدی که امتحان کردم مشکلاتی داشت. اگه باز هم آپلود سنتر مناسب میشناسین اطلاع بدین .
پیوست: بعد مطالعه این فن :
فن واقعا زیبا، روان ، و با قلمی زیباست . این فن فیکشن بعد از ماجرای هفت جلدی هری پاتر هست و ادامه هری پاتر را در بر میگیرد. واقعا زیبا نوشته شده و متاسفانه ناقص باقی مونده که در غیر این صورت جزء فن های زیبا و واقعا قدرتمند میشد. امیدوارم شما هم بخونید و لذت ببرید.
نفس خون آشام ( آر ال استاین )
نویسنده: آر ال استاین
انتشار: وبلاگ اعماق وحشت
فردى مارتینز و دوستش کارا از هیچ چیز نمى ترسند.اما این قبل ازآن روزى بود که به زیرزمین خانه فردى بروند و قبل از اینکه آن اتاق مخفى را پیدا کنند.و قبل از اینکه بطرى نفس خون آشام را پیدا کنند. بیچاره فردى و کارا .نباید هیچ وقت آن بطرى را پیدا مى کردند.چون حالا یک خون آشام در زیر زمین خانه فردى است.و او خیلى خیلى تشنه است.
شب ها، وقتی گرگ آدم سینه خیز پشت سرت حرکت می کند، آن قدر آرام قدم بر می دارد که نتوانی چیزی بشنوی و تا وقتی نفس گرم و ترشش را پشت گردنت احساس نکنی، نمی فهمی گرگ ادم پشت سرت است.
ادامه مطلب ...
اطلاعیه
سلام به دوستان عزیز
میدونم مدتی هست مطلب جدید نذاشتم . خوب باید بگم متاسفانه ترینبیت یکباره قوانین خودشو تغییر داد و در اقدامی واقعا زشت برای اجبار کاربرها به خرید فضا و حجم
اعلام کرد فایلها اگه یک ماه دانلود نشه حذف میشه و این مسئله یعنی کتابهایی که یک ماه دانلود نداشته باشه حذف میشه .
در روزهای اخیر دنبال سایت دیگه ای بودم که در کنار پیکوفایل به عنوان لینک دوم استفاده بشه . از شما هم درخواست میکنم اگه آپلود سنتر مطمئن با ماندگاری دائمی فایل ها میشناسید اعلام کنید . تا به سرعت فعالیت اینجا مجدد آغاز بشه .
با تشکر
.
چشم الهی ( شوالیه ها )
مجموعه شوالیه ها جلد اول چشم الاهی
نویسنده : رابرت ای کلرمترجم : کیارش شفیعیان - وبلاگ دمون لی
به نظر میرسید پدر لنون سان شیلد امروز بدتر از همیشه بود، هاله ای از تیرگی و ناامیدی او را همچون مهی سمی در بر گرفته بود. لنون به خاطر این هاله تیره خودش را کنارکشید اما به نظر می رسید تیرگی پدرش همچون پنجه هایی که قلبش را می فشرد همراه او بود و او را به گریختن از خانه وا می داشت. به نظر نمی رسید مادر لنون متوجه شده باشد و طبق معمول هر عصر عصبانی بود ، مادر لنون به شوهرش غرید:
"تو کاملاً بی مصرفی، من تمام روز رو تا جایی که حس میکنم به سختی می تونم تکون بخورم کار می کنم درحالی که تو ظرف های آبجوی خالی شده ات رو دورت جمع میکنی، حداقل کاری که می تونی بکنی اینه که اطراف خودتو تمیز کنی"
شوهرش غرید:
"تو که می دونی من مریضم"
برای لحظه ای تاریکی در چشمانش سوسو زد، نشانه از دیوانگی ای که در درونش جریان داشت، ادامه داد:
"دیگه نمی تونم اون طور که قبل ها بودم کار کنم وگرنه حتی لازم نبود انگشتت رو بلند کنی، من درحالیکه لبخند میزدم همه اش رو برات انجام می دادم"
ادامه مطلب ...
شب های زامبی ( تام لیشانبرگ )
نویسنده : تام لیشانبرگ
مترجم : کیمیا آ
زامبی بودن، زیاد آسان نیست. این می توانست خاطره ی 5 کلمه ای دیو کانر باشد.”نخست، او به خاطر نمی آورد که چگونه کارش در قبر کم عمق، به پایان رسیده، فقط می دانست که چنگ زدن راهش به بیرون، کاری جهنمی بود و مزه ی گل و لای برای بقیه ی زمانش روی زمین، در دهانش باقی می ماند.ادامه مطلب ...
اطلاعیه
خوب مجبور شدم دوباره اطلاعیه بذارم اول برای دوستی که وبلاگ فانتزی داشتن
و متاسفانه بی خبر حذف کردن و گفتن جواب پیامشونو توی دمنتور بدم
اما متاسفانه من نام کاربریشونو نمیدونستم و نتونستم
دوم برای دوست قدیمی که نظر گذاشتن و ادرس وبلاگ و ایمیلی قرار دادن
اما متاسفانه ایمیل اشتباه بود و وبلاگشون هم در بلاگفا قابلیت نظر گذاشتن نداره
چون بلاگفا طبق معمول خرابه
اگه این پستو دیدین لطفا نام کاربری دمنتور و البته ایمیل فراموش نشه 
.
حماسه نیزه اژدها ( شفق پاییزی )
نویسنده: مارگارت ویس و تریسی هیکمن
مترجم: کار گروهی دوران اژدها
دوستان دیرین ، به راه های جداگانه شان رهسپار شده بودند. اکنون آنها دوباره در کنار همدیگر هستند ، اگرچه هر یک رازهایی را در قلبش پنهان نگه داشته است . رازهای صحبت از دنیایی که شایعات جنگ بر آن سایه افکنده است . آنها از داستان های جانوران اسطوره ای ، هیولاهای عجیب و موجودات افسانه ای صحبت به میان می آورند . دوستان از رازهای شان حرف نمی زنند . هنوز نه . نه تا وقتی که بر حسب تصادف با زن محزون زیبایی مواجه می شوند که بک عصای کریستال جادویی را با خود حمل می کند، و گروه دوستان را به اعماق سایه ها می کشاند، و برای همیشه زندگی شان را تغییر می دهد و سرنوشت دنیا را دگرگون می سازد.هیچ کس از آنها انتظار نداشت به قهرمان بدل شوند ؛ و کمتر از همه ، خودشان.
ادامه مطلب ...
جابریل ( خون آشام ها در آمریکا )
مجموعه خون آشام ها در آمریکا جلد اول جابریل
نویسنده: دی بی رینولدز
مترجم: مهرداد مراد
هوستن، تگزاس، شهر چکمه های کابویی، بیس بال، سفر به ستارگان و … درست دارم میگم؟
نه! غلطه!
هوستن شهر جابریل است. جابریل یکی از هشت خون آشام قدرتمندی است که بر سر تا سر آمریکای شمالی حکومت می کنند. همانطور که شما نمی دانید، سیندیا لایتون هم نمی دانست که با چه هیولایی روبرو خواهد شد. او خیلی زود فهمید که همه خون آشام ها قلب رئوف ندارند. (خوب رافائل و دانکن یه کمی عاطفه سرشون می شد).
ادامه مطلب ...
رافائل ( خون آشام ها در آمریکا )
مجموعه خون آشام ها در آمریکا جلد اول رافائل
نویسنده: دی بی رینولدز
مترجم: مهرداد مراد
مالیبو، شهری در ایالت کالیفرنیا، محل استادان راک اند رول، هنرپیشگان هالیوود، زیبارویان، ثروتمندان و … البته خون آشامان.
رافائل، خون آشامی نیرومند و محبوب، یکی از معدود مردانی است که زندگی و مرگ هزاران خون آشام را در اختیار دارد و همه او را با لقب لرد می شناسند. اما این بار به خاطر حمله خشونت بار انسان ها به حریمش و ربودن تنها زنی که در دنیا به او علاقه دارد، دست به دامن یک کارآگاه خصوصی به نام سیندیا می شود تا او را بیابد. سیندیا لایتون، پلیس سابق، دختری باهوش و جذاب است که از جاسوسی زن و شوهرها و همینطور کنکاش در حساب بانکی دیگران احساس کسالت می کند و به همین خاطر پیشنهاد رافائل را می پذیرد و دست به کار می شود اما به زودی درمی یابد که خطر اصلی، نه از جانب انسان ها، که از جانب خود رافائل است. رافائل و سیندیا که همزمان باید با جنایتکاران روسی و خون آشامان خائن بجنگند، دریافتند که حلقه ای از خشونت و مرگ آنها را کاملاً احاطه کرده و بیرحمانه قصد نابودیشان را دارد.
ادامه مطلب ...
برایم بمیر ( ارواح )
مجموعه ارواح جلد اول برایم بمیر
نویسنده: امی پلام
ترجمه و انتشار دوران اژدها
وقتی پدر و مادر کیتی در یک تصادف ماشین می میرند، او و خواهرش جورجیا برای زندگی با پدربزرگ و مادربزرگشون راهی پاریس می شن ، کیتی بعد اون حادثه خیلی تنها و لطمه پذیر شده اما با آشنا شدن وینست زندگیش کاملا عوض می شه چون که وینسنت و خانواده اش "بازگشته" هستند و ...
ادامه مطلب ...