نویسنده : دارن شان
مترجم: مهدخت نقاش . رضا رستگار
این چیه ؟ .... یه داستان عشقولانه رو شانویل؟! آره، متاسفانه درسته. اگه علاقه ای به حکایات احساساتی و خیس خیس ندارید، بهتره این یکیو بیخیال بشید! اما نترسید طرفداران شان ! - این فقط یک انحراف کوچولو توی دنیای خیلی ترسناک و پر هیجان دارن شانه، پس به دستمال بردارید و بذارید اشکاتون بیاید، یه چسب همه کاره هم دم دست داشته باشید شاید برای چسبوندن قلب تیکه تیکه تون به درد بخوره.
نویسنده : دارن شان
ترجمه : فاطمه نوروزی منش
آدم کوچولوی لنگ، کیسه اش را روی دوشش انداخت و آماده ی برگشت به سیرک عجایب شد. کیسه پر از حیوانات مرده ای بود که شکار کرده بود - یک روباه، یک سنجاب، یک جفت خرگوش و یک سگ. معمولا دو پسر - دارن شان و ایورا ون - برای غذای آدم کوچولوها به شکار می رفتند، اما آن ها یک ماهی می شد که همراه با آقای کرپسلی خون آسام، از سیرک عجایب رفته بودند و .......