نویسنده: ژول ورن
در سوسیته ی سلطنتی انگلستان همه افراد حاضر در جمع، برای کسی دست می زدند و سوت می کشیدند و هورا می گفتند. انگار فرد معرفی شده کار مهمی انجام داده بود.
او وقتی برای سخنرانی بر روی سکو حاضر شد، پیرمردی بود با قامتی بلند و دستهایی چروکیده. او خود را اینگونه معرفی نمود: خانمها و آقایان من دکتر فرگوسن هستم.... و همینطور خلاصه ی سفرش را در دید همگان شرح داد.دکتر فرگوسن در جوانی به فکر سفر کردن به قاره ی آفریقا بود. آن هم سفر با بالنی که اختراع شده بود، اما هر جهانگردی که با آن به قاره ی آفریقا سفر می کرد، جان سا لم به در نمی برد.
.
ممننننننننننوووووننننننن
ژول ورن و اچ جی ولز فوق العاده اند؛ ممنون از اینکه به ژانر علمی تخیلی بها میدی... با افتخار به عنوان اولین نفر دانلودش کردم
من هم ژول ورن دوست دارم یک زمانی کلی از کتابهاشو خوندم و کلی لذت بردم . مثل همین کتاب که واقعا زیبا بود