نویسنده: آر ال استاین
در زمان های بسیار قدیم، در یک روز تابستانی، زمانی که پرنده هایی به بزرگی ابرها در آسمان ها پرواز می کردند، پسری به نام ند از میان جنگل های پر از شاخ و برگ و بسیار سبز و پر از تپه گذشت. ند فقط یک سیب در کوله پشتی اش داشت و یک نقشه دست نویس خام از قلمرو پادشاهی.
لباس دهاتی لکه دار و چروکش خیس عرق بود. موهای بلند قهوه ای خیس در هم برهم او از زیر کلاه قرمز روی پیشانی آفتاب خورده اش ریخته بود.
.
من اینو دان کردم ولی اصلا از اول نیست
ای بابا
قسمت هشتم هم گذاشتم راستی
چرااااااااااااااااا
باور کن از مقدمه گذاشتم تا تهششششششششششششش
باز باید نگاه کنم
ویرایش : داشتم داستانهاشو تک تک میذاشتم اما بخاطر نظرات تصمیم گرفتم کل کتابشو یکباره بذارم اول دو داستان دیگشو که قبلا آپلود کردم ارسال میکنم بعد هم کل کتاب و از خیر بقیه داستانهاش گذشتم
سلام
برا نظر قبلیه میخواستم بگم عکس رو جلد اون پسره تو یه فیلم دیگه هم بازی کرده که من خیلی دوسش دارم!
سلام
من عکس برای جلد خود کتاب پیدا نکردم عکس سریالشو گذاشتم اصلا برای کتابش کاور نبود
سلام
کتابی که قراردادین ناقصه ، حدودا 20 صفحه از کتاب عکس برداری و pdf شده
سلام تست کردم
داستانهای استاین همه داستان کوتاه هستن
این کتاب مجموعه داستان بوده و الان این داستان کامل هست از مقدمه تا پایان خود داستان
سلام خیلی جالب بود فقط این که یه سوال فیلم این کتابم ساختن؟
سلام
مجموعه ساعت وحشتو سریالشو ساختن این هم یکی از داستانهای مجموعست اما نمیدونم توی سریال هست یا نه
خودم ندیدم سریالشو