نویسنده: ریک ریوردن
مترجم: ستیا
داد زدم : کارتر!
هیچ اتفاقی نیفتاد.
آنابث که کنار من به دیواره ی حصار قدیمی چسبیده بود توی بارون رو به دقت نگاه کرد؛ منتظر نوجوونای جادویی بود تا از آسمون بیفتن بیرون.
ازم پرسید: درست داری انجامش می دی؟
ادامه مطلب ...