نویسنده: آر ال استاین
خانم ماآرف از پشت میزش آمد بیرون پاهای برهنه و خیسش روی موکت شلپ شلپ می کرد. چند بار دور من چرخید و با چشم های قهوه ای اش مرا با اشتها بر انداز کرد. شکمش با صدای بلند، با صدایی شبیه خالی شدن وان حمام قارو قور کرد و مرا از جا پراند.
ـ شما نباید این کارو بکنید... این کار انسانی نیست...
منبع www.vampire-library.blogfa.com
.
سلامممنون از این وبلاگ خوبتون
سلام
خواهش میکنم . همیشه سر بزنین
سلام خوب هستین اقا داستان این دریافت سمت چپ و دریافت سمت راست چیه فرق بینشون چیه
سلام
من هر کتابو توی سه سرور آپلود میکنم یکی کمکی ( پرشین گیگ ) و دو تا هم توی پست میذارم .
طرف راست ترینبیت هست و طرف چپ پیکوفایل .
اینجوری میخوام لینکها برای همه در دسترس باشه و اگه مشکلی برای یک لینک پیش اومد لینک کمکی برای دانلود وجود داشته باشه .
لینک سوم یعنی پرشین گیگ هم برای وقته اضطرار پیش خودم نگه داشتم تا اگه لازم شد اضافه بشه
اگه نه فرقی بین کتاب توی هیچ لینکی وجود نداره . کتاب یکی هست اما از سرورهای مختلف
سلام میشه لطفا چند تا کتاب که نویسندش قلم طنزی داره به من معرفی کنید (یه چیزی تو مایه های آتش دزد)
سلام
متاسفانه من خودم چنین کتابهایی نخوندم که الان بتونم معرفی کنم حتی آتش دزد
سلام ممنون که کتاب هیولا رو گذاشتین اگه میشه کتابای سیرک مرگبار (لمونی اسنیکت)و خون هیولا رو هم واسه دانلود بذارید
سلام متاسفانه این دو کتابو من ندارم و نتونستم برای گذاشتن هم پیدا کنم
dost aziz mamnoon az enhame zahmati ke baraye ma mikeshi,ma hame ghadr dane karhaye shoma hastim.pirooz bashi ...ye alame eradat darim[:S023
متشکر
امیدوار باز هم سر بزنین