نویسنده: آر ال استاین
شش تا بچه با مشت های گره کرده دور من و برادرم لوک حلقه زده بودند و با عصبانیت ما را نگاه می کردند. بله، می دانم، خودم می دانم که روشم برای شروع داستان عوضی است، اما توی پارک وحشت همه چیز عوضی است. هنوز بیشتر از چند دقیقه از آشنایی من و لوک با آن بچه ها نگذشته بود، ولی تا آن حد از دستشان عصبانی بودند.
من لیزی موریس هستم و سیزده سالم است. برادرم لوک هم یازده ساله است....
منبع
www.darrenshanbook.rozblog.com
.
می خاوستم بگم که می شه همه ی کتاب های سرزمین وحشت ال.ار.استاین رو بزارین خواهش میکنم
:
ادامش کو