فن فیکشن هری پاتر و مدرسه جادوگری البرز
نویسنده : الستور ( مهدی خانی )
ماجرای این داستان مربوط به بعد از جلد 7 هری پاتر هست و سالها بعد که هری در وزارت به عنوان کارآگاه کار میکنه . این داستان روند تند و گاهی کاملا غیر منطقی و بی ربطی داری اما در عین حال قلم نویسنده قابل قبوله .
نویسنده ایده های جدیدی داشته اما گاهی نتونسته این ایده هارو به شکل صحیح سازمان بده و بعضی از قسمتهای داستان هم غیر قابل قبوله و منطقی نیست .
.
داستانش خوب نبود اما بد هم نبود. یه ایده های جدیدی که توش بکار رفته بود داستانو با بقیه شون نبست متفاوت کرده بود. مثلا این که ولدمورت با یه اسلحه کمری مشنگی میمیره. این خیلی جالب بود. خیلی. "مشنگ ها را دست کم نگیرید"
ولی بازم هی مسائل رو به مسخره گرفته بود مثلا اینکه وسط درگیری توی اوج درگیری که یه نفر یه چوبدستی اضافه میده دستش وایمیسه تشکر میکنه و میگه خوبه که آدم یه چوبدستی اضافه داشته باشه...خب این واقعا امکان پذیر نیست و گفت گو های توی داستان به ساده ترین شکل ممکن صورت گرفته بود. ابتدایی بود .خیلی. و همچنین من به شخصه از اینکه ایرانو و مخصوصا دینمون رو به سخره گرفته بود بدم اومد. بازم متشکر و موفق باشید.
پ.ن: جنس مارو لطفا تحویل بدید
بله ایده داشت اما قلمش داغون بود هر چند نسبت به اولین داستانی که نوشت بهتر بود الان هم که مدتهاست نویسندش وجود نداره و داستان جدیدی ازش نیست
فعلا که فن ناقص فقط دارم یک فن بود که خودم هم نخوندم قرار بود کامل بشه اما نویسندش مفقود شده
یکی دیگه هم باید منتظر شد تا نویسنده کاری کنه
بسیار وبلاگ خوبی هست ولی کمی دیر به دیر بهروز میشه
در ضمن اگه امکانش هست برای تبادل لینک با وب من فکرکن
shadbashim.hamiblog.ir
متشکر از نظر شما
درباره دیر به روز شدن من هر وقت وقتم آزاد بشه مطلب میذارم اما گاهی دیگه مشغله زیاده و زمان محدود
داستانه بد نبود اما همش مرگ و میر بود اگه اونجایی که ولدمورت اینقدر بی عرضه بود رو پاک میکرد خیلی بهتر بود اما بازم تلاششو کرده
سلام بر کتاب خون همیشگی
خوشحالم باز هم سر میزنی