شیطان و دوشیزه پریم
نویسنده:پائولو کوئیلو
خلاصه ی کتاب:
نویسنده در این اثر سوالی را درباره ی انسان مطرح کرده و همراه با شخصیت های کتاب به دنبال پاسخ آن می گردد و با صحنه های زیبا و ساده ای که می آفریند ، طبعا خواننده ی کنجکاو را هم در این جستجو سهیم و همراه می سازد .مسافری با کوله باری از پاداش زرین برای کسی که پاسخ سوال او را بدهد ، وارد دهکده ای می شود و با کوشش پیگیر برای گرفتن یک پاسخ عملی -نه صرفا لفظی -آن هم فقط در طی یک هفته ، آرامش زندگی عادی روستاییان را به کلی بر هم می ریزد . مسافر از روستائیان به ظاهر نیک اندیش و بی آزار ، عمل می طلبد و این جاست که طی مدت بسیار کوتاهی ،ناشناخته های وجود انسان ها سر بر می آورد و حوادث غیرمنتظره ای شکل می گیرند .
بخشی از کتاب :
مرد ادامه داد :و در مورد آن ده شمش طلای باقی مانده ...آن قدر ارزش دارند که همه ساکنان این دهکده دیگر تا ابد نیازی به کار کردن نداشته باشند .من از شما نخواستم دوباره روی شمش های طلا خاک بریزید ، چون خیال دارم آنها را به جایی ببرم که فقط خودم می دانم.از شما می خواهم که وقتی به دهکده برگشتید، به مردم بگویید که آنها را دیده اید و این که حاضرم آنها را به ساکنان (ویسکوز) بدهم ، به شرط اینکه کاری کنند که هرگز خوابش را هم ندیده اند .
-مثلا چه کاری ؟
-مثل نیست ،کاملا واقعی ست .می خواهم این فرمان را زیر پا بگذارند :قتل مکن !
دختر تقریبا با فریاد پرسید :چی؟
-دقیقا همان که گفتم . می خواهم آدم بکشند !
.
راستی اون کدهایی که گفتی برام مفیده را می تونی بهم بگی تا برم پیدا کنم
پیدا میکنم توی نظرات برات میگم