نویسنده: آنتونی هوروویتس
گمانم داستان من با مرگ مردی که هیچ وقت او را ندیدم، شروع شد.
اسمش ایتان اسلای بود. او یک روزنامه نگار بود، گزارشگر مسابقات که برای ایسویچ نیوز کار می کرد. در این روزنامه ستونی مخصوص داشت که عنوانش نگاه اسلای بود. ظاهرا مردی بود که روزی سی تا سیگار می کشید. به عبارت دقیق تر وقتی سیگار نمی کشید که مشغول غذا خوردن بود و وقتی نمی خورد، داشت چیزی می نوشید.