مجموعه خون واقعی جلد چهارم مرگ پنهان
نویسنده: کارلاین هریس
ترجمه و انتشار: سایت افسانه ها
زمان برگشت از محل کار یادداشتی را پیدا کردم که به در چسبیده بود. در بار مرلات شیفت ناهار تا اوایل بعد از ظهر را بر عهده داشتم اما چون آخر دسامبر بود، هوا زود تاریک می شد. پس دوست پسر سابقم بیل ( بیل کامپتون یا همونطور که طبق معمول در بار مرلات خطاب می شود، خون آشام بیل ) باید پیام را یک ساعت پیش برایم گذاشته باشد. نمی تواند قبل از تاریک شدن هوا بیدار شود.