آرتمیس فاول جلد هشتم آخرین محافظ
برسرکرها مرتب و در کنار هم در مارپیچی زیر سنگ طلسم دراز کشیده بودند. مارپیچی که به پایین و عمق زمین حلقه می خورد، پایین توی زمین. چکمه ها رو به بالا، سرها رو به پایین مارپیچ، همان طور که طلسم از آن ها خواسته بود. البته، بعد از ده هزار سال زیر زمین، چکمه یا سر حقیقی ای وجود نداشت. اون جا فقط پلاسمای جادوی سیاه بود که هوشیاری اون ها رو کامل نگه می داشت بودن، چکمه یا سر حقیقی ای وجود نداشت. فقط پلاسمای جادویی سیاه بود که هوشیاری آن ها را کامل نگه می داشت و حتی داشت آن سرزمین رو آلوده می کرد و از هم می پاشوند و باعث می شد نژادهای عجیبی از گیاهان ظاهر شوند و حیوان ها را به بیماری نادری مبتلا کند.شاید تا دوازده ماه دیگر برسرکرها.....