نویسنده:جان کریستوفر
یک پسر به نام بنجامین وجود دارد که از شیاطین
می ترسد. شیاطینی که انها را مجبور به کار هایی عجیب می کنند در این گیر و
دار ارباب می میرد و حیف که بنجامین نمی داند...
داستان در مورد
آدم هایی است که بعد از دوران جنون به صورت ساده و به دور از فن آوری در
سرزمین های کوچک خودشان که زیر سلطه خدای تاریکی و شیاطین قرار داره زندگی
میکنند و برای مصون ماندن از خشم خدای تاریکی قوانین خاصی وضع کردن ولی
همه چیز انطور که انها فکر می کنند نیست.
آن ها از میان آن حفره بیرون آمدند. و آن قدر بزرگ شدند که سرتاسر آسمان را پوشاندند.اشکال درهم و برهمی را دیدم که پیچ و تاب می خوردند بال دار پولک دار و لزج با صورت هایی گندیده چرک و لجن آلود و دست های مهیب و زشتی که به بیرون دراز می شدند ... پایین می آمدند تا مرا به چنگ بیاورند....
مطمئنم این کتاب یه جلد دومی هم داره
ممنون بابت گذاشتن
من فقط همین یک جلدو میشناسم فکر نکنم جلد دوم داشته باشه
ممنون واقعا وبلاگ عالیه
متشکر
یه چند وقتی بود پست نزاشته بودی بعد نایت ساید خوب شد برگشتی
متشکر سر زدی
بله
دیگه وقت کمه و مشکلات زیاد نمیشه کاری کردی
آقا دستت درد نکنه، خیلی ممنون. خدا خیرت بده
خواهش میکنم